غزلیات معینی کرمانشاهی
- بِگُذارید که از خانه به میخانه روم
- ندارد چشم من تاب نگاه صحنه سازي ها
- کمال عشق و وفا را ز یاد ما بردند
- خنده ظاهر چو بيني، اشک پنهانم ببين
- روي ديدار توأم نيست، وضو از چه كنم؟
- يك شب آخر از نهال غم ، ثمر خواهم گرفت
- از شرف شد ، کز صدف گوهر جدا افتاده است
- آنجا که تویی، غم نَبُوَد، رنج و بلا هم
- مدار چرخ، به کجداریش نمی ارزد
- من نگویم، که به درد دل من گوش کنید
- در گذرگاه جهان ، هر چیز جانا بُگذرد
- مرا بی یار و غمخوار آفریدند
- نباشم گر در این محفل ، چه غم دیوانه ای کمتر
- ترک آزارم نکردی؟ ترک دیدارت کنم
- ناز کمتر کن که من اهل تمنّا نیستم
- دلی دارم که دلداری ندارد
- مي گريزم ، زين دغلكاران دنيا مي گريزم
- کس نمیداند چو شمعی سوز جانم ای دریغ
- من كه مشغولم بكار دل ، چه تدبيري مرا
- بيان نامرادي هاست اينهايي كه من گويم
- زدام سینه ام دل میگریزد
جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ | 11:43
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود