غزل شمارهٔ ۲: سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
غزل شمارهٔ ۳: ای نور خدا در نظر از روی تو ما را
غزل شمارهٔ ۴: بچشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را
غزل شمارهٔ ۵: ز روی مهر اگر روزی ببینی یک دو شیدا را
غزل شمارهٔ ۶: از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
غزل شمارهٔ ۷: گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست ترا
غزل شمارهٔ ۸: ترک یاری کردی و من هم چنان یارم ترا
غزل شمارهٔ ۹: من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا
غزل شمارهٔ ۱۰: جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
غزل شمارهٔ ۱۱: یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را
غزل شمارهٔ ۱۲: من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را
غزل شمارهٔ ۱۳: آرزومند توام، بنمای روی خویش را
غزل شمارهٔ ۱۴: یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را
غزل شمارهٔ ۱۵: یک دو روزی می گذارد یار من تنها مرا
غزل شمارهٔ ۱۶: بی تو، چندان که محنتست مرا
غزل شمارهٔ ۱۷: شوق درون بسوی دری می کشد مرا
غزل شمارهٔ ۱۸: گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا
غزل شمارهٔ ۱۹: ای شهسوار حسن، سر افراز کن مرا
غزل شمارهٔ ۲۰: زان پیشتر که عقل شود رهنمون مرا
غزل شمارهٔ ۲۱: هست آرزوی کشتن آن تند خو مرا
غزل شمارهٔ ۲۲: ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را
غزل شمارهٔ ۲۳: نهادی بر دلم داغ فراق و سوختی جان را
غزل شمارهٔ ۲۴: بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را
غزل شمارهٔ ۲۵: بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را
غزل شمارهٔ ۲۶: گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را
غزل شمارهٔ ۲۷: ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را
غزل شمارهٔ ۲۸: دیدیدیم ز یاران وفادار بسی را
غزل شمارهٔ ۲۹: بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
غزل شمارهٔ ۳۰: بنام ایزد، میان مردمان آن تندخو با ما
غزل شمارهٔ ۳۱: چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما
غزل شمارهٔ ۳۲: نمی توان بجفا قطع دوستداری ما
غزل شمارهٔ ۳۳: من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
غزل شمارهٔ ۳۴: من همچو گلزار ارم، گل گل ترا رخسارها
غزل شمارهٔ ۳۵: ز آب چشم من گل شد، براه عشق، منزلها
غزل شمارهٔ ۳۶: دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها
ب
غزل شمارهٔ ۳۷: گل رویت عرق کرد از می ناب
غزل شمارهٔ ۳۸: شب هجرست و مرگ خویش خواهم از خدا امشب
غزل شمارهٔ ۳۹: سر نمی تابم ز شمشیر حبیب
غزل شمارهٔ ۴۰: گر دعای دردمندان مستجابست، ای حبیب
غزل شمارهٔ ۴۱: من بکویت عاشق زار و دل غمگین غریب
غزل شمارهٔ ۴۲: ای شده خوی تو با من بتر از خوی رقیب
ت
غزل شمارهٔ ۴۳: ای سر زلف تو کمند حیات
غزل شمارهٔ ۴۴: چیست پیراهن آن دلبر شیرین حرکات
غزل شمارهٔ ۴۵: وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت
غزل شمارهٔ ۴۶: در آفتاب رخش آب باده تاب انداخت
غزل شمارهٔ ۴۷: ما عاشقیم و بی سر و سامان و می پرست
غزل شمارهٔ ۴۸: ای که از یار نشان می طلبی، یار کجاست
غزل شمارهٔ ۴۹: ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
غزل شمارهٔ ۵۰: روز نوروزست، سرو گل عذار من کجاست
غزل شمارهٔ ۵۱: ای باد صبح، منزل جانان من کجاست
غزل شمارهٔ ۵۲: ز باغ عمر عجب سرو قامتی برخاست
غزل شمارهٔ ۵۳: هر آتشین گلی، که بر اطراف خاک ماست
غزل شمارهٔ ۵۴: عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
غزل شمارهٔ ۵۵: مه ز جور فلک دوتا شده است
غزل شمارهٔ ۵۶: رفتست عزیز من و مکتوب نوشتست
غزل شمارهٔ ۵۷: دارم شبی، که دوزخ از آن شب علامتست
غزل شمارهٔ ۵۸: ماه من، عیدست و شهری را نظر بر روی تست
غزل شمارهٔ ۵۹: دلم بسینه سوزان مشوش افتادست
غزل شمارهٔ ۶۰: عشقبازی چه بلا فکر خطایی بودست
غزل شمارهٔ ۶۱: راه وفا پیش گیر، کان ز جفا خوشترست
غزل شمارهٔ ۶۲: دلهای مردمان بنشاط جهان خوشست
غزل شمارهٔ ۶۳: مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
غزل شمارهٔ ۶۴: جان من، الله الله! این چه تنست
غزل شمارهٔ ۶۵: این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست
غزل شمارهٔ ۶۶: این چنین بیرحم و سنگین دل، که جانان منست
غزل شمارهٔ ۶۷: بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست
غزل شمارهٔ ۶۸: نخل بالای تو سر تا بقدم شیرینست
غزل شمارهٔ ۶۹: برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست
غزل شمارهٔ ۷۰: گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست
غزل شمارهٔ ۷۱: شیشه می دور ازان لبهای میگون می گریست
غزل شمارهٔ ۷۲: این تازه گل، که می رسد، از بوستان کیست
غزل شمارهٔ ۷۳: من با تو یکدلم، سخن و قول من یکیست
غزل شمارهٔ ۷۴: بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
غزل شمارهٔ ۷۵: در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
غزل شمارهٔ ۷۶: کدام جلوه، که در سر و سرفراز تو نیست
غزل شمارهٔ ۷۷: دگرم بسته آن زلف سیه نتوان داشت
غزل شمارهٔ ۷۸: در مجلس اگر او نظری با دگری داشت
غزل شمارهٔ ۷۹: دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت
غزل شمارهٔ ۸۰: روز من شب شد و آن ماه براهی نگذشت
غزل شمارهٔ ۸۱: یا تمنای وصال تو مرا خواهد کشت
غزل شمارهٔ ۸۲: آمد آن سنگین دل و صد رخنه در جان کرد و رفت
غزل شمارهٔ ۸۳: دل بامید کرم دادم و دیدم ستمت
غزل شمارهٔ ۸۴: در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت
غزل شمارهٔ ۸۵: نا دیده میکنی، چو فتد دیده بر منت
غزل شمارهٔ ۸۶: اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت
غزل شمارهٔ ۸۷: چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت
غزل شمارهٔ ۸۸: خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت
ث
غزل شمارهٔ ۸۹: مرا بباده، نه باغ و بهار شد باعث
ج
غزل شمارهٔ ۹۰: مشتاق درد را بمداوا چه احتیاج
ح
غزل شمارهٔ ۹۱: بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح
خ
غزل شمارهٔ ۹۲: ای چشم تو شوخ تر ز هر شوخ
د
غزل شمارهٔ ۹۳: خوشا کسی که درین عالم خراب آباد
غزل شمارهٔ ۹۴: دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد
غزل شمارهٔ ۹۵: بیا، بیا، که دل و جان من فدای تو باد
غزل شمارهٔ ۹۶: کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
غزل شمارهٔ ۹۷: سایه ای کز قد و بالای تو بر ما افتد
غزل شمارهٔ ۹۸: گر ز رخسار تو یک لمعه بدریا افتد
غزل شمارهٔ ۹۹: ترا گهی که نظر بر من خراب افتد
غزل شمارهٔ ۱۰۰: چو از داغ فراقت شعله حسرت بجان افتد
غزل شمارهٔ ۱۰۱: آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲: روز عمرم چند، یارب! چون شب غم بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۳: ماه شهر آشوب من، هر گه براهی بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۴: شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵: مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۶: نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷: من عاشق و دیوانه و مستم، چه توان کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸: بناز می رود و سوی کس نمی نگرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹: باغ عیش من بجای گل همه خار آورد
غزل شمارهٔ ۱۱۰: تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد
غزل شمارهٔ ۱۱۱: یار، هر چند که رعنا و سهی قد باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۲: می خواهم و کنجی که بجز یار نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۳: شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد
غزل شمارهٔ ۱۱۴: افروخت رنگت از می و دلها کباب شد
غزل شمارهٔ ۱۱۵: تا از فروغ روی تو گل کامیاب شد
غزل شمارهٔ ۱۱۶: بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد
غزل شمارهٔ ۱۱۷: گر برون می آید، آن بیرحم، زارم می کشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸: زان دل بجانب سگ کوی تو می کشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹: باز عشق آمد و کار دل ازو مشکل شد
غزل شمارهٔ ۱۲۰: اگر سودای عشق اینست، من دیوانه خواهم شد
غزل شمارهٔ ۱۲۱: از حال و دل و دیده مپرسید که چون شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲: تا سلسله زلف تو زنجیر جنون شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳: گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
غزل شمارهٔ ۱۲۴: غم بتان مخور، ای دل، که زار خواهی شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵: نیست عرق، که در رهت از حرکات می چکد
غزل شمارهٔ ۱۲۶: آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۷: روز هجران تو، یارب! ز کجا پیش آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸: دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۹: نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند
غزل شمارهٔ ۱۳۰: یارب! غم ما را که بعرض تو رساند
غزل شمارهٔ ۱۳۱: عارضت هست بهشتی، که عیان ساخته اند
غزل شمارهٔ ۱۳۲: جان من، بهر تو از جان بدنی ساخته اند
غزل شمارهٔ ۱۳۳: عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
غزل شمارهٔ ۱۳۴: جهان و هر چه درو هست پایدار نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۵: دلم رفت و جان حزین هم نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۶: پیش از روزی، که خاک قالبم گل ساختند
غزل شمارهٔ ۱۳۷: بس که خلقی سخن عاشقی من کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۸: عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
غزل شمارهٔ ۱۳۹: رند لب تشنه چرا جام شرابی نزند
غزل شمارهٔ ۱۴۰: چو ترک من هوس مجلس شراب کند
غزل شمارهٔ ۱۴۱: هرگز آن شوخ بما غیر نگاهی نکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲: گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند
غزل شمارهٔ ۱۴۳: خوبرویان، چون بشوخی قصد مرغ دل کنند
غزل شمارهٔ ۱۴۴: چو لاله سینه من کاش پاره پاره کنند
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود