
برای هر فکرم کلماتی یافتم،
به جز یکی
که مرا به چالش کشید.
همچون دستی که سعی داشت، خورشید را سفید بکشد.
در ادواری که در سیاهی پرورانده شد،
آغاز خود تو چگونه است؟
آیا تابش در سرخی و
ظهر در نیلی آسمان پدیدار می شود؟
سفرمان تقریبا آغاز شده بود....
شاعر: امیلی دیکنسون
مترجم: روژین نظری
![]()
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸ | 17:20
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود