همان که پایِ یکی توبه صد قسم دارد
زمانِ بوسه تو، وقت مغتنم دارد
شبیه لحظه بوسیدن تو را انگار-
فقط، تنفّسِ صبح و سپیده دم دارد
برای من که به هستیِّ خویش مغرورم
دهانِ کوچکِ تو، رمزی از عدم دارد
"همه قبیله من عالمان دین بودند"
مرا خیال تو بر شعر، ملتزم دارد
کمی بخند که دیوانِ شعر من قدری
غزل -و بیت های عاشقانه کم دارد
***
شود که شعرِ مرا خاطرت رسد؟ هیهات
ز بس که چشمِ سیاه تو محتشم* دارد
زمانِ بوسه تو، وقت مغتنم دارد
شبیه لحظه بوسیدن تو را انگار-
فقط، تنفّسِ صبح و سپیده دم دارد
برای من که به هستیِّ خویش مغرورم
دهانِ کوچکِ تو، رمزی از عدم دارد
"همه قبیله من عالمان دین بودند"
مرا خیال تو بر شعر، ملتزم دارد
کمی بخند که دیوانِ شعر من قدری
غزل -و بیت های عاشقانه کم دارد
***
شود که شعرِ مرا خاطرت رسد؟ هیهات
ز بس که چشمِ سیاه تو محتشم* دارد
پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷ | 20:22
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود