بیژن نجدی :
صدایی میسوزد، با صدای عود
صدایی میسوزد، در پنجرهای، با نگاه چراغ
و صدایی هیچ نمیآید از ساز و حنجرهای.
پس
پاروهای پوک آخرین سکوت این دریاست که میشنوم
رنگی میسوزد روی تن هیزم
(رنگی در این سوختگاه صبح)
و رنگی، هیچ نمیریزد
از مهتاب و
تکههای شکسته خورشید.
زیرا گریه، صدای این دریاست
که نوشته نمیشود با نت
نواخته نمیشود با ساز
مگر با زخمهها و زخم
بر استخوان کسی.
چهارشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۷ | 15:5