ای مست نشسته در نگاهم
من لول همیشه روبراهم
پیكی بتكان كه سر بگیرم
دیوانه شوم شكر بگیرم
پلكی بتكان پرنده ام كن
هی بوسه بریز و خنده ام كن
انداخته ام دلی به دوشم
در گیر درنگ می فروشم
از كوزه نمی كشد دلم دست
مست است رگ رهاییم مست
بشكن بشكن دوباره بر دار
ما را تو به حال خویش مگذار
حال من و دست تو فراوان
بر گونه ی من برقص باران
پایان نگرفته ابتدایم
من عاشقم عاشق شمایم
شیطان كه از اسمان فرو ریخت
بر قامت من شراب اویخت
ماییم و شراب ناب گندم
در ما شده خم خدایتان گم
هی هی بكشیم و هی بریزیم
هی می بكشیم و می بریزیم
تا روی سر غزل سواریم
هوشیار تر از تو روزگاریم
چون بوسه به افتاب دادیم
از دست خدایتان خرابیم
این اول كار مست بازی است
شاید كه نماز بی نیازی است
.................
چشم تو مرا بهار می برد
از دست دلم قرار می برد
دست تو مرا به خنده می زد
می زد مرا پرنده می زد
ای مست فروش زندگانی
كی حال مرا تو می تكانی
كی این من من گرفته از تو
یكبار دهن گرفته از تو
افتاده ی بی غش در اغوش
مهتاب زبان گرفته بر دوش
باید كه مرا خراب گیری
یك بوسه از افتاب گیری
ای زلف به شانه ام كشیده
ای دست شما مرا شنیده
مهتاب گرفته دست باران
ای مست نشسته در فراوان
ققنوس اشاره ی اساطیر
تهمینه ی بوسه های پامیر
ای بلخ گرفته در نگاهت
لبخند بزن كه اشتباهت
نر گس به شگوفه می نشاند
فرهاد به كوچه می دواند
ای طعم تو مستی خموشان
شیرینی تلخ می فروشان
هی مصرع تازه می دهد گل
بلبل شده بوسه باز سنبل
در موسیقی ترنم تاك
این پاك دهن گرفته از خاك
یك تكه شراب در بهشتیم
در دوزخ درد خنده كشتیم